منظومه ی بانو گشسب نامه مشتمل بر 1032 بیت و فاقد مقدمه است. در آغاز این منظومه رستم تربیت پسرش "فرامرز" را به بانو گشسب می سپارد و سپس شرح دلاوری های آن دو به ویژه بانو گشسب، كه در منظومه از او با عنوان بانو یاد شده است، در پی می آید. از آن جمله بانو گشسب سه شیر نر را می كشد و دست و پای دو شیر دیگر را می بندد. گوری را از چنگ شیری دیگر می رهاند و گور در برابر چشمان بانوگشسب به هیأت پری در می آید و خود را شاه پریان معرفی می كند. سپس رستم به صورت ناشناس نبرد با بانو گشسب و فرامرز می رود و در حالی كه بانوگشسب رستم را زخم می زند پدر و دختر یكدیگر را باز می شناسند. آن گاه بانو گشسب و فرامرز با اجازه ی رستم به شكار می روند و در مرز ایران و توران با "شیده"، پسر "افراسیاب"، برخورد می كنند و شیده، شیفته بانوگشسب می شود. چون این خبر به افراسیاب می رسد "تمرتاش چینی" از سرداران خود را گسیل می كند تا بانو گشسب را به بند كشد و به توران آورد، اما تمرتاش تا چشمش می افتد به او دل می بندد و شمشیر از دستش می افتد و از او می خواهد كه به همسری او تن در دهد، ولی بانو گشسب با شمشیر خواستگارش را دو نیم می كند. در ادامه منظومه آمده است كه پادشاه "جیپور"، "چیپال" و "راجه هند" هر یك با سپاهی به خواستگاری بانوگشسب می روند، اما بانو گشسب با آنان می جنگد و پادشاه جیپور را می كشد و دو شاه دیگر سرافكنده به هندوستان بازمی گردند. سرانجام چهارصد پهلوان ایرانی، از جمله "توس"، "گیو"، "رهام" و "زنگنه شاهوران" به خواستگاری بانوگشسب می روند و در آزمایشی به تدبیر رستم تنها گیو خود را شایسته ی همسری او نشان می دهد . اما او در همان آغاز ازدواج دست و پای شوی را می بندد و به گوشه ای می افكند، تا اینكه به وساطت رستم با او از در آشتی در می آید. نه تنها در این منظومه، بلكه در هیچ یك از روایات حماسی دیگر از پایان زندگی بانو گشسب ذكری به میان نیامده است.